کافه سایه

ساخت وبلاگ
جلد قرمز رنگ کتابی از سامراست موآم را که بتازگی خریداری کرده بودم وارسی میکردم تا بهانه ای برای فرار از شنیدن داستان طولانی ابراهیم گلستان داشته باشم. اگرچه نمیشد براحتی از آغوش گرم خبرنگاری که برای نرمی بدن دخترک روس مهیا شده بود و عاقبت کم کام (کمی بیشتر از ناکام) پایان یافت، فرار کرد. سپس چند سطر کافه سایه...
ما را در سایت کافه سایه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafe-shadow0 بازدید : 7 تاريخ : سه شنبه 22 فروردين 1396 ساعت: 6:10

سال جدید شروع شد

عادی تر از همیشه... سردتر از هرسال...


سال نو مبارک

کافه سایه...
ما را در سایت کافه سایه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafe-shadow0 بازدید : 21 تاريخ : پنجشنبه 17 فروردين 1396 ساعت: 22:31

حذف شد


کافه سایه...
ما را در سایت کافه سایه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafe-shadow0 بازدید : 10 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1396 ساعت: 5:53

از این پس با هر باران پاییزی اشکهایم را خواهی یافت،

و غرق در قصه دیگری خواهی شد...


کافه سایه...
ما را در سایت کافه سایه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafe-shadow0 بازدید : 21 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1396 ساعت: 5:53

بیا...

به رویای برهنه ام بیا...

کافه سایه...
ما را در سایت کافه سایه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafe-shadow0 بازدید : 10 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1396 ساعت: 5:53

فرشته ناجی من هم اسیر بود...

تنها زنجیرش، قدری از زنجیر من بلندتر بود...

کافه سایه...
ما را در سایت کافه سایه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafe-shadow0 بازدید : 9 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1396 ساعت: 5:53

گرد و غبار رو از روی عکسش پاک کردم...

محمد رضا میگفت: این کوچه دیگه بدون اون ارزشی نداره...

دیدم راست میگه...

دلم گرفت...

با همه خداحافظی کردم


پ.ن:

آقا حاجی... خیلی دلتنگتم...

کافه سایه...
ما را در سایت کافه سایه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafe-shadow0 بازدید : 13 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1396 ساعت: 5:53

((الو... نمیدانم صدامه میشنوی یا نه؟  فقط گوش کن... اینجا همه چیز به هم ریخته. همه فکرا که میکردی درست بود. بابامون مرد. ناغافل دیدیم نبضش نمیزنه. ای باران خدا بند نمیاد کاکا... آب و لجن همه جا را گرفته.  تا بالای سومین پله ایوان خانه. دو پله دیگه بیشتر باقی نمانده که به خانه برسه و پایین کافه سایه...
ما را در سایت کافه سایه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafe-shadow0 بازدید : 12 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1396 ساعت: 5:53

دیگر تو را نمیبینم

حتی تورا انکار هم نمیکنم

اما اشکی که در حال گونه ام را میسوزاند

مسیر دور و درازی را نتشان میدهد 

که تو بخشی از آن بودی...

کافه سایه...
ما را در سایت کافه سایه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafe-shadow0 بازدید : 7 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1396 ساعت: 5:53

از میان این راهروهای تاریک  و سرد، به حیاط بارانخورده و نخورده دانشگاه پای میگذارم. خیابان را از میان کسانی  میگذرانم که آدم هستند و نیستند. خیابان پشت خیابان و کوچه پشت کوچه و رودخانه ای که دیگر رودخانه نیست. به خانه ای میرسم که چراغش روشن هست و نیست. کلید را به میان قفل می اندازم تا درب کافه سایه...
ما را در سایت کافه سایه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafe-shadow0 بازدید : 12 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1396 ساعت: 5:53

تو خیانت پاک منی...

پاک از خیال خیانت می اندازی ام.


کافه سایه...
ما را در سایت کافه سایه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafe-shadow0 بازدید : 9 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1396 ساعت: 5:53

گویی،

خورشید هم خسته است...

از نو شدن های بیهوده...

کافه سایه...
ما را در سایت کافه سایه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafe-shadow0 بازدید : 6 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1396 ساعت: 5:53